Archives : راه رسیدن به موفقیت

  • چرا بعضی‌ها هیچ وقت موفق نمی‌شوند؟

    تا کنون به این فکر کرده‌اید که علت موفقیت عده‌ای و شکست گروهی دیگر چیست؟ آیا طبق نظر عده‌ای، خوش شانسی می‌تواند عامل موفقیت باشد و، در مقابل، نداشتن اقبال و بخت را می‌توان عامل شکست دانست؟  
    حقیقت این است که افراد ناتوان و شکست خورده ویژگی‌هایی دارند که مانع از موفقیت آنها می‌شود؛ وگرنه، هر کسی با اهتمام و تلاش می‌تواند به آنچه می‌خواهد برسد. در اینجا برخی از ویژگی‌هایی را که مانع از موفقیت فرد می‌شود، آورده‌ایم. به امید آن که شما نیز جزو افرادی باشید که همای موفقیت همیشه بر شانه‌تان بنشیند.
     زمان، ارزشمندترین گوهر هستی
     افراد ناموفق برای زمان خود ارزش قایل نیستند. کارهای آنها مرتب روی هم تلنبار می‌شود؛ زیرا زمان کافی برای انجام کارهای قبلی خود اختصاص نداده‌اند؛ بنابراین، تحقق اهدافشان همیشه به‌ تعویق می‌افتد؛ پس در درجۀ اول باید برای زمان خود ارزش قایل بود؛ برای مثال، دقت کنید که هر روز چقدر از وقت خود را در شبکه‌های مجازی به بطالت می‌گذرانید یا چقدر از زمان خود را صرف تماشای برنامه‌های تلویزیون یا بازی‌های کامپیوتری می‌کنید؟ آیا وقت آن نرسیده است که به تفریح‌های زودگذر و زمان بر «نه» بگویید، و اگر قرار است زمانی را به انجام آنها اختصاص دهید، بعد از انجام وظایفتان باشد؟ ما نباید  طوری زندگی کنیم که انگار زمان زیادی را ذخیره داریم. بی‌شک، مهارت‌های مدیریت زمان و قدرت «نه» گفتن، گامی برای دستیابی به موفقیت در زندگی شماست.
    در مسیر هدفتان قدم بردارید
     هرچه هدف مهم‌تر باشد، در سلسله ‌مراتب ارزش‌هایتان در مرتبه بالاتری قرار خواهد داشت و وقت و انرژی بیشتری برای آن خواهید گذاشت، و هرچه هدف کم‌ اهمیت‌تر باشد، در سلسله‌ مراتب ارزش‌هایتان مرتبه پایین‌تری به خود اختصاص خواهد داد و به زمان و انرژی کمتری نیاز خواهد داشت. افراد ناموفق کارهای زیادی انجام می‌دهند، اما این کارها اثربخش نیست؛ زیرا در مسیر اهدافشان نیست و کارهای پراکنده و بی‌هدفی محسوب می‌شوند. نوشتن اهداف و استراتژی‌هایی که می‌تواند به تحقق این اهداف کمک کند، شما را در تشخیص کارهایی که به اهدافتان نمی‌رساند، یاری می‌کند.
    بهانه تراشی نکنید
    افراد ناموفق برای خود محدودیت‌هایی ایجاد می‌کنند و درصدد توجیه رفتارشان هستند؛ برای مثال، دانش‌آموزی که نمرۀ خوبی در امتحانات ترم اول کسب نکرده است، می‌گوید به اندازۀ سایر دانش‌آموزان باهوش‌ و با استعداد نیست یا مشکلات خانوادگی دارد و یا تمرکز لازم را ندارد. بهترین درمان برای این مساله، این است که هر وقت ذهنتان شروع به بهانه ‌تراشی می‌کند، آن را متوقف کنید و موتور ذهنتان را برای شروع کار، دوباره به راه بیندازید. بیایید به جای این بهانه‌ها، بیشترین حد خود و بهترین برای خود و برای دیگران باشید.
    با اتفاقات ناخوشایند روبرو شوید
    رسیدن به موفقیت، معمولاً با چالش‌هایی همراه است. افراد ناموفق این موضوع را درک نمی‌کنند و به سرعت دست از همه چیز می‌کشند؛ زیرا کارها ناخوشایند و دشوار به ‌نظرشان می‌رسد. غلبه بر چالش‌ها فقط ما را به اهدافمان نزدیک‌تر نخواهد کرد، بلکه در درون ما فردی را شکل خواهد داد که هرگز تصور نمی‌کردیم وجود داشته باشد. از غلبه بر ترس‌ها واهمه نداشته باشید و برای ورود به حوزه‌ای جدید، از منطقه آرامش و راحتی خود به‌ سرعت خارج شوید و خودتان را به‌چالش بکشید.
    بی‌تفاوت نباشید
    می‌گویند روزی مرد جوانی از سقراط پرسید: راز موفقیت چیست؟ سقراط به او گفت : فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفقیت خودم را به تو بگویم.
    صبح فردا، مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت. سقراط از او خواست تا کنار رودخانه، او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد.
    به لبۀ رود رسیدند و به آب زدند و آن قدر پیش رفتند تا آب به زیر چانۀ آنها رسید. ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان ناامیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آن قدر قوی بود که او را در زیر آب نگه دارد.
    مرد جوان آن قدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد. همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفس بسیار عمیقی کشید و هوا را به اعماق ریه‌هایش فرو فرستاد.
    سقراط از او پرسید: زیر آب که بودی، بیش از همه چه چیزی مشتاق بودی؟ 
     گفت: هوا.
    سقراط گفت: هر زمان به همین میزان که مشتاق هوا بودی، مشتاق موفقیت بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ موفقیت راز دیگر ندارد.
    به عبارت دیگر، نسبت به امروز و فردایتان بی تفاوت نباشید. افراد ناموفق درباره هر چیزی بی‌تفاوت هستند و برای انجام هیچ‌ کاری داوطلب نمی‌شوند. مطالعه نمی‌کنند، مایل به آموزش رسمی‌نیستند و هیچ تلاشی را انجام نمی‌دهند، و حتی اگر به بالاترین سطح بالقّوه‌ خود نرسند، با آن مشکلی ندارند؛ زیرا راهی برای خسته ‌شدن خود پیدا می‌کنند.
    ادامه...
  • ۵۰ عادت کلیدی افراد بسیار موفق که باید در مورد آنها بدانید(بخش پایانی)

     ۴۱٫ برخلاف جریان آب شنا کنید.
    شما برای موفقیت و برای پیشرفت رو به جلو، نباید نیازمند تایید مداوم دیگران و راضی نگه داشتن همه افراد باشید.
     ۴۲٫ اوقات تنهایی، زمان‌های ارزشمندی هستند.
    اینکه ارزش خود را بدانید، به این معناست که شما با گذراندن وقت خود در تنهایی، احساس راحتی می‌کنید و ارزش زمان‌هایی را که در تنهایی می‌گذرانید، به خوبی می‌دانید.
     ۴۳٫ استانداردهاى شما، بالاترین استانداردهاست.
    هر فردی می‌تواند انتخاب کند که استانداردهایى بالا را برای خود در نظر بگیرد. افراد موفق نیز همین کار را می‌کنند، که در این صورت، تعهدی بیشتر، وجدان کاری بیشتر و قطعاً نتایج بهتری را برایشان به دنبال خواهد داشت.
    ۴۴٫ شکست، توجیه ندارد.
     در حالی که بسیاری افراد، از بهانه‌هایی مثل: سن، سلامت، نداشتن وقت کافی، بدشانسی یا نداشتن فرصت‌ها برای توجیه شکست‌هایشان استفاده می‌کنند، رمز موفقیت افراد موفق، پیدا کردن راهی برای رسیدن به موفقیت، علی‌رغم مواجه شدن با تمام این چالش‌هاست. 
     ۴۵٫ اختصاص دادن زمانی برای انجام کارهایی که دوست دارید.
    توقفی کوتاه و اختصاص دادن زمانی برای انجام کارهایی که دوست دارید، به منظور شاد کردن خودتان، بخش مهمی‌ از جدول برنامه‌ریزی شما برای رسیدن به موفقیت را تشکیل می‌دهد.
    ۴۶٫ شغل شما، شخصیت شما نیست، بلکه فقط کارى است که آن را انجام می‌دهید.
    موفقیت به این معناست که شغل خود را شخصیت خود ندانید. افراد موفق، دارای شخصیتی چند بعدی هستند و آن چه را که واقعاً هستند با شغلی که دارند تعریف نمی‌کنند.
    ۴۷٫ تنها به طی کردن مسیرهای پایدار علاقه‌مند باشید.
    اکثر افراد به دنبال پیمودن آسان‌ترین و کوتاه‌ترین راه‌ها هستند؛ ولی افرادى که موفقند، به دنبال طی کردن مؤثرترین راه‌ها هستند. این افراد به پیمودن مسیرهایی علاقه‌مندند که در طولانی مدت، بهترین نتایج را برای آنها  به همراه داشته باشد.
    ۴۸٫ تا انتها دنبال کنید.
    بسیاری از افراد، زندگی خود را صرف انجام اموری می‌کنند که هیچ‌گاه آن کارها را به پایان نمی‌رسانند. برای موفقیت باید کار را به سرانجام برسانید؛ حتی اگر هیجان و لذتی که در آغاز آن کار وجود داشته است، از بین برود.
    ۴۹٫ روی تمام ابعاد وجودی خود سرمایه‌گذاری کنید.
     ما فقط موجوداتی فیزیکی و فیزیولوژیکی نیستیم، بلکه مخلوقاتی دارای احساسات و معنویات هستیم. برای رسیدن به موفقیت، باید برای سلامت تمام سطوح و ابعاد وجودی خود تلاش کنید.
    ۵۰٫ همان جایی سرمایه‌گذاری کنید که درباره اش صحبت می‌کنید.
    برای موفقیت، مهم است که به آنچه می‌گویید عمل کنید؛ بنابراین، تنها صحبت کردن درباره یک تیوری کافی نیست، بلکه باید در واقعیت آن را زندگی کنید.
    ادامه...
  • ۵۰ عادت کلیدی افراد بسیار موفق که باید در مورد آنها بدانید(بخش سوم)

     ۲۱٫ خوش شانسی را خودتان به وجود آورید.
    از دیدگاه افراد موفق، چیزی به نام شانس یا تقدیر وجود ندارد. این افراد کنترل را خودشان به دست گرفته و به طور هوشمندانه، بهترین‌‎ها را برای خودشان خلق می‌کنند.
     ۲۲٫ ابتکار عمل به خرج دهید.
    در حالی که بسیاری از افراد، منفعل هستند، افراد موفق، پویا هستند و قبل از آن که نیاز باشد، دست به کار می‌شوند.
     ۲۳٫ مالک احساسات خود باشید.
    مؤثر بودن در تسلط بر احساساتتان، کلید پیمودن مسیر موفقیت است. این نکته به آن معنی نیست که افراد موفق، آن چه را که ما احساس می‌کنیم ، حس نمی‌کنند؛ نه، ولی آنها بردۀ احساسات خود نیز نمی‌شوند.
     ۲۴٫ در برقراری ارتباط قهرمان باشید.
    تقویت مهارت‌های ارتباطی، فرد را به موفقیت نزدیک‌تر می‌کند.
    ۲۵٫ با تدبیر، نقشه زندگی خود را برنامه‌ریزی کنید.
    زندگی افراد موفق، تنها یک مجموعه از اتفاقات و عواقب بی‌برنامه و نامنظم نیست، بلکه این افراد طورى عمل می‌کنند که برنامه‌هایشان را به واقعیت تبدیل کنند.
     ۲۶٫ در آن چه انجام می‌دهید منحصر به فرد باشید.
    برای منحصر به فرد بودن، باید کارهایی را انجام دهید که معمولاً دیگران آن کارها را کمتر انجام می‌دهند. برای موفقیت، تصمیمات سختی باید گرفته شود و عمل به آنها از اهمیت زیادی برخوردار است.
    ۲۷٫ سعی کنید که خارج از محدوده امنیت خود زندگی کنید.
    در حالی که بیشتر افراد به دنبال راحت طلبی هستند و از رنج و سختی دوری می‌کنند، افراد موفق، ارزش و فواید انجام کارهای سخت را به خوبی می‌دانند.
    ۲۸٫ بر اساس ارزشهای اساسی خود زندگی کنید.
    افراد موفق، ابتدا ارزش‌های اساسی خود را شناسایی کرده و می‌دانند که چه چیزهایی برایشان از اهمیت بیشتری برخوردار است، سپس نهایت تلاش خود را می‌کنند تا بر اساس آن ارزش‌ها زندگی کنند.
     ۲۹٫ بدانید که پول همه چیز نیست.
    پول، با موفقیت قابل معاوضه نیست و اکثر افراد موفق این نکته را به خوبی می‌دانند. پول را شالوده موفقیت قرار دادن و یکسان دانستن آن با موفقیت، دیدگاه خطرناکی است. باید بدانیم که موفقیت به شکل‌ها و صورت‌هاى متفاوتی بروز می‌کند.
    ۳۰٫ سعی کنید که به بی‌راهه کشیده نشوید.
    افراد موفق، اهمیت نظم و کنترل روی خود را خوب می‌دانند و به همین دلیل، از پا گذاشتن در مسیرهایی که آنها را کمتر کسی پیموده است، واهمه‌ای ندارند.
    ادامه...
  • ۵۰ عادت کلیدی افراد بسیار موفق که باید در مورد آنها بدانید(بخش دوم)

     ۱۱٫ بدانید که موفقیت، موفقیت را جذب می‌کند.
    افرادی که موفق هستند، اطراف خود را با افرادی که طرز فکری مشابه دارند پر کرده و به دنبال چنین افرادی می‌روند. این اشخاص اهمیت کار گروهی و روابط برد – برد را درک کرده‌اند.
     ۱۲٫ موفق بودن را انتخاب کنید.
    رویاهای بزرگ داشتن، بخش مهمی از موفقیت است؛ حتی اگر رویاهای بزرگ، دست نیافتنی به نظر برسند. آرزومند بودن، باید بخشی از دیدگاه و انتخاب هوشیارانه روزانه شما باشد.
     ۱۳٫ مجسم کنید، مجسم کنید، مجسم کنید.
    شما باید موفقیت خود را با چشم ذهن خود ببینید؛ حتی قبل از آن که اتفاق بیفتد. افراد موفق، درباره آن چه در واقعیت می‌خواهند داشته باشند، شفاف و مطمین هستند؛ به جای آن که بخواهند منتظر اتفاقات زندگی باشند.
    ۱۴٫ نسخه اصلی باشید.
    افراد موفق، به دنبال آن چه موفقیت‌آمیز است، می‌روند و آن را به شکلی خلاقانه و منحصر به فرد تغییر می‌دهند. تقلید کورکورانه، تنها تکرار ایده‌های دیگران است؛ بدون آنکه ایده‌ای ناب و دست اول ایجاد شود.
      ۱۵٫ بهترین زمان برای عمل کردن، همین الان است.
    منتظر زمان مناسب بودن برای دست به کار شدن، در واقع، بهانه تراشی است. افراد موفق، می‌دانند که هیچ زمان ایده‌آلی براى شروع وجود ندارد؛ بنابراین، اکنون بهترین زمان برای شروع است.
     ۱۶٫ مدام در حال یادگیری باشید، و مدام رشد کنید.
    آموختن مداوم، کلید یک زندگی موفق است. چه به صورت آکادمیک، و چه در قالب درس‌های زندگی، همه چیز در امتداد افزایش دانش و پیشرفت شماست.
     ۱۷٫ همواره به نیمه روشن زندگی بنگرید.
    افراد موفق، توانایی این را دارند که جنبه‌های مثبت را در هر فرد یا شرایطی بیابند.
     ۱۸٫ روز بدی داشتید؟ در هر حال انجامش دهید.
    همه ما در زندگی خود، روزها و شرایط بدی را پیش‌ِ رو خواهیم داشت، ولی این فرض نباید بهانه‌ای برای متوقف کردن همه چیز باشد. گرفتار شدن در حال خراب، موجب تکرار چرخه توقف و شروع دوباره زندگی شده و راه رسیدن به موفقیت را کند می‌کند.
     ۱۹٫ گاهی نیازمند ریسک کردن هستیم.
    ریسک‌های حساب شده، برای موفقیت واجب هستند. باید جنبه‌های مثبت و منفی آن را سنجیده و با اطمینان رو به جلو حرکت کنید.
     ۲۰٫ همواره پذیرای چالش‌ها باشید.
    مدیریت مشکلات و مواجهه با آنها، از واجبات رسیدن به موفقیت است. افراد موفق با چالش‌ها روبرو می‌شوند تا بتوانند ارتقاء پیدا کنند.
    ادامه...
  • ۵۰ عادت کلیدی افراد بسیار موفق که باید در مورد آنها بدانید(بخش اول)

    اگر شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که همواره به دنبال پیشرفت و موفقیت در زندگی هستند، احتمالاً به مطالب و کتاب‌های زیادی درباره رازهای رسیدن به موفقیت برخورده‌‎اید.
    آیا مایل هستید که به صورت منسجم، خلاصه‌ای از راه کارهای مهم و برگرفته از این کتاب‌ها را داشته باشید؟ راه کارهایی که می‌توانند برای همیشه روش زندگی ما را تغییر دهند و تحولی در دیدگاه ما ایجاد کنند.
    ما در این سلسله از مقالات، این مهم را برای شما فراهم کرده‌ایم و امیدواریم که بتوانید از یکایک این راه کارها یا بخشی از آنها یاری بگیرید.
    ۱٫ باور داشته باشید تا به آن چه می‌خواهید، برسید.
     ذهن ما بیشتر درگیر آن چیزی می‌شود که هم اکنون در اطراف ما در حال رخ دادن است، و آن چه را که می‌تواند اتفاق بیفتد نادیده می‌گیریم. تنها زمانى که به «ممکن ها» باور داشته باشید، جرات خواهید کرد که بزرگترین آرزوها را نیز داشته باشید و به دنبال آن، امکان بروز اتفاقات بزرگ نیز برایتان فراهم خواهد شد.
    ۲٫ مشکلات را به عنوان بهترین فرصت‌ها ببینید.
    درحالی که بسیاری با برخوردن به مشکلات دست از تلاش برداشته و کنار می‌کشند، افراد موفق، از مشکلات به عنوان درس‌هایی برای پیشرفت خود یا کارشان استفاده می‌کنند.
    ۳٫ همواره به دنبال راه حل باشید.
    افراد موفق، حتی وقتی در مشکلات غرق شده‌اند، باز هم تمام تمرکز خود را روی پیدا کردن راه حل می‌گذارند.
    ۴٫ به یاد داشته باشید که همه چیز در امتداد گام نهادن و حرکت در مسیر است.
    افراد موفق، بر این باورند که باید موفقیت را خودشان خلق کنند. آنها هیچ‌گاه منفعل و بی‌حرکت و به امید اینکه موفقیت آنها را پیدا کند، باقی نمی‌مانند.
     ۵٫ ترس را احساس کنید و با این حال کار را به انجام برسانید.
    در مسیر موفقیت، ترس‌هاى فراوانی وجود دارند، ولی به جای اینکه اجازه دهید ترس شما را احاطه و در نهایت محدود کند، مانند آنچه اکثر افراد موفق انجام می‌دهند، عمل کنید و از آن برای پیشروی خود به جلو استفاده کنید.
    ۶٫ همواره سؤالات سازنده مطرح کنید.
    همه چیز به پرسیدن سؤالات درست بستگى دارد. افراد موفق، سعی می‌کنند سؤالاتی را مطرح کنند که برای حرکت رو به جلو، سازنده‌تر، خلاقانه‌تر و همراه با دیدگاه مثبت‌تری باشد.
     ۷٫ بهترین روش برای هدر دادن انرژی، شکایت کردن است.
    افراد موفق، می‌دانند که دیدن نیمه خالی لیوان و منفی‌نگری، تنها سبب به وجود آمدن فازى بیهوده و غیرسازنده در فرد می‌شود.
    ۸٫ وارد بازی سرزنش کردنِ سایرین نشوید.
    قبول مسؤولیت کارهایی که انجام می‌دهید و عواقب آن، نوعی از قدرت و توانایی را برای موفقیت در شما ایجاد می‌کند؛ در حالی که سرزنش کردن دیگران یا شرایط بیرونی، این قدرت را از شما خواهد گرفت.
    ۹٫ نقاط قوت خود را به بالاترین حد برسانید.
    لزوماً افراد موفق، با استعدادتر از سایرین نیستند، ولی از آن چه که در انجامش توانا هستند، استفاده می‌کنند تا نتایج موفقیت آمیزی کسب کنند.
    ۱۰٫ مصمم باشید تا به دستش آورید.
    افراد موفق، همواره مشغول، سازنده و فعالند و به جای نشستن و فکر کردن به نقشه‌های بزرگ، قدم اول را، هر چقدر هم که کوچک باشد، رو به جلو بر می‌دارند.
    ادامه...
  • اگر می‌خواهیم موفق شویم: داستان نسازیم!

    آیا می‌دانید که اکثر ما، بیش از آنکه در دنیای واقعی زندگی کنیم، در داستان‌هایمان زندگی می‌کنیم؟ آیا می‌دانید که برخوردها و روابط اجتماعی مان بر اساس داستان‌هایی است که در ذهن می‌سازیم؟ و آیا می‌دانید که یک دلیل مهم عدم موفقیت ما، باور کردن این داستان‌ها و عمل کردن بر اساس آنهاست؟
    بیایید یک مثال بزنیم: نسرین دانش‌آموز سال دوازدهم در رشته تجربی است. او سال‌هاست که امید قبول شدن در رشتۀ دامپزشکی را در دل دارد و امسال نیز با همین امید، سال تحصیلی خود را آغاز کرد؛ اما چندی پیش، وقتی با دبیر زیست‌شناسی خود دربارۀ امید و انتظارش صحبت کرد، دبیر زیست‌شناسی‌اش با تعجب گفت‌: «‌رشتۀ دامپزشکی؟!» نسرین با اطمینان گفت: «بله، خانم! دامپزشکی. شما در این باره نظری دارید؟» دبیر زیست‌شناسی گفت: «نه !» و بعد به سرعت سراغ ادامۀ کار کلاس رفت.
    درست از همان لحظه دنیای نسرین دگرگون شد و آرزویی که او سال‌ها برایش جنگیده و تلاش کرده بود، در عرض چند ثانیه محو گرید و نابود شد. نسرین پیش خودش گفت: چرا دبیرمان تعجب کرد؟ یعنی به نظر او من به درد رشتۀ دامپزشکی نمی‌خورم؟! نکند با توجه به نمره‌هایم فهمیده است که در این رشته پذیرفته نمی‌شوم و فقط در یک خیال واهی غرق هستم؟ حتماً او که تجربۀ سال‌ها تدریس و کار با کنکوری‌ها را دارد، در من توان علمی و تیز هوشی لازم را برای موفقیت در این رشته نمی‌بیند. راستی نکند که می‌خواهد رتبه رقبای فرزندش کمتر شود و دارد مرا از قصد نا‌امید می‌کند؛ آخر چندی پیش گفته بود که پسرش امسال قرار است در کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی شرکت کند. شاید هم، بر خلاف تصور من، رشتۀ دامپزشکی ارزش ادامۀ تحصیل ندارد و من بی‌خود به این رشته دل بسته‌ام؟ اصلاً بهتر نیست که امسال را بی‌خیال بشوم و سال بعد برای رشته‌های گروه آزمایشی هنر درس بخوانم؟ چندی پیش دبیر ادبیات می‌گفت که تو برای رشتۀ بازیگری جان می‌دهی!
    این افکار و ده‌ها فکر دیگر در ذهن نسرین نقش بست تا اراده‌اش را سست و او را از هدفش دور کند؛ این در حالی است که تمام آنچه نسرین فکر کرد، تنها ساخته و پرداختۀ ذهن او بود؛ افکاری که گاه آن چنان در ذهنمان به آنها شاخ و برگ می‌دهیم و با آنها زندگی می‌کنیم که تصور می‌کنیم واقعی است و اصلاً واقعیت چیزی جز آن چه ما فکر می‌کنیم نیست!
    در مثال بالا، واقعیت جز این نبود که معلم از نسرین پرسید: آیا هدفش تحصیل در رشتۀ دامپزشکی است؟ و ما بقی آنچه خواندیم در ذهن نسرین گذشت؛ حتی اینکه معلم از هدف نسرین تعجب کرد نیز شاید واقعیت نداشته باشد و صرفاً تصور نسرین بوده است.
    یک مثال دیگر شاید مساله را برای شما روشن‌تر بکند: اوایل آّبان بود که احمد به محسن گفت با قواعد عربی مشکل دارد، اما در امتحانات پایان ترم اول،  احمد نمره‌ای خوب و بالاتر از محسن در درس عربی کسب کرد. از همان موقع، محسن نسبت به احمد دل چرکین شد و او را دوستی ریاکار دانست که صادق نیست؛ زیرا اگر صداقت داشت، به دروغ نمی‌گفت که در درس عربی مشکل دارد و در نهایت نمرۀ خوب کسب نمی‌کرد! محسن با خود گفت: اصلاً احمد عادت دارد که خود را مظلوم جلوه دهد تا ترحم دیگران را برانگیزد، و بعد خودش چهار نعل می‌تازد. شاید هم  معلم در تصحیح ورقۀ احمد، با گشاده دستی رفتار کرده است؛ چون احمد همیشه در کلاس نقش شیرین عسل را بازی می‌کند و به قول خودش به معلم‌ها احترام می‌گذارد. تازه شاید سؤال‌ها را هم داشته یا لااقل جواب بعضی از سؤال‌ها را می‌دانسته یا اینکه سر جلسۀ آزمون تقلب کرده است!
    محسن بر اساس همین افکار، از همان روزی که نمرات عربی را اعلام کردند، از احمد، فاصله گرفته است و هیچ خوش ندارد که در کلاس یا زنگ‌های تفریح، با احمد گفت و گویی داشته باشد و در جمع دوستان نیز چند بار احمد را حسابی ضایع کرده است و برایش دست گرفته‌اند.
    واقعیت امر این است که محسن هیچ وقت از احمد، دلیل موفقیتش را در آزمون ترم اول نپرسیده و فقط بر اساس حدس و گمان‌های خودش با وی رفتار کرده است. او خود را در رفتارهایش محق و آن را نتیجۀ دورویی و ریاکاری احمد می‌داند؛ در حالی که امکان دارد احمد از آبان ماه به بعد، وقت بیشتری را برای مطالعۀ عربی اختصاص داده و از کتاب‌های کمک آموزشی یا معلم خصوصی برای پیشرفت در این درس استفاده کرده باشد. شاید هم احمد اصلاً ضعف چندانی در عربی نداشته و روزی که به محسن گفته در قواعد عربی مشکل دارد، تحت تاثیر یک حس بد قرار داشته است.
    چه باید کرد؟
    با کمی دقت در رفتار و گفتارمان، متوجه می‌شویم که بسیاری از اوقات، تحت تاثیر داستان‌هایی که می‌سازیم، با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم و در کل، مسیر زندگی خود را پی‌ریزی می‌کنیم؛ در نتیجه، به جای آنکه اوقات زندگی‌مان صرف پیشرفت و رشد علمی، اجتماعی و فرهنگی شود، صرف اندوه خوردن، حسرت کشیدن، دلگیری، خشم و عصبانیت  و یاس  و ناامیدی می‌شود.
    چه بسیار  مواقعی که به خاطر حرف یک معلم یا یک دوست، از درسی متنفر شده و مطالعۀ آن را رها کرده‌ایم؛ چون در ذهن ما سخن آن فرد، پر و بال پیدا کرده  و راست و دروغ در هم تنیده و تبدیل به هیولایی شده است که مانع از درس خواندن ما می‌شود!

    نکته مهم این است که ذهن ما عادت به داستان‌سازی دارد و نمی‌توان این عادت را حذف کرد؛ اما هر وقت ذهن ما سراغ داستان‌سازی رفت، باید به آن توجه داشت و غرق داستان‌سازی نشد؛ به عبارت دیگر، نباید بر اساسداستان‌هایی که ذهنمان می‌سازد، رفتار کنیم؛ بلکه باید بپذیریم که آنچه هست، چیزی جز یک داستان نیست و واقعیت ندارد و نباید اساس زندگی ما قرار گیرد. 

    ادامه...
  • شرط موفقیت: یک درصد نبوغ، ۹۹ درصد عرق ریختن(بخش ۳ از ۳)

    بهترین اثر هستی باش

    پسرک از پدر بزرگش پرسید: پدر بزرگ ! درباره چه می‌نویسی؟
    پدر بزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم؛ اما مهم‌تر از آن چه می‌نویسم، مدادی است که با آن می‌نویسم. می‌خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی!
    پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید و گفت: اما این هم مثل بقیه مداد‌هایی است که دیده‌ام !
    پدر بزرگ گفت: بستگی دارد که چطور به آن نگاه کنی. در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می‌رسی.
    صفت اول: 
    می‌توانی کارهای بزرگ کنی؛ اما هرگز نباید این نکته مهم و کلیدی را فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می‌کند. اسم این دست، خداست. او همیشه باید تو را در مسیر اراده‌اش حرکت دهد.پس همیشه و در هر شرایطی به خدا توکل کن.
    صفت دوم:
    باید گاهی از آنچه که می‌نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این کار باعث می‌شود که مداد کمی رنج بکشد؛ اما آخر کار، نوکش تیزتر می‌شود و اثری که از خود به جا می‌گذارد، ظریف‌تر و باریک‌تر خواهد بود؛ پس بدان که باید رنج‌هایی را تحمل کنی؛ چرا که این رنج‌ها باعث می‌شود تا انسان بهتری شوی.
    صفت سوم:
     مداد همیشه اجازه می‌دهد که برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست؛ در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگه‌داری، لازم  است.
    صفت چهارم:
     چوب یا شکل خارجی مداد، مهم نیست؛ زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است؛ پس همیشه مراقب باش که در درونت چه خبر است.
    صفت پنجم:
     مداد همیشه اثری از خود به جا می‌گذارد؛ پس بدان هر کار که در زندگی‌ات می‌کنی، ردّی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می‌کنی، هشیار باشی و بدانی که چه می‌کنی.
    ادامه...
  • شرط موفقیت: یک درصد نبوغ، ۹۹ درصد عرق ریختن(بخش ۲ از ۳)

    ناشنوا باش، وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می‌گویند
    چند قورباغه از جنگلی عبور می‌کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه‌ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که چاره‌ای نیست؛ شما بزودی خواهید مرد. دو قورباغه، این حرف‌ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند؛ اما قورباغه‌های دیگر دایماً به آنها می‌گفتند که دست از تلاش بردارید؛ زیرا شما خواهید مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه، دست از تلاش برداشت و بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد.
    اما قورباغه دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می‌کرد. بقیه قورباغه‌ها فریاد می‌زدند که دست از تلاش بردار؛ اما او با توان بیشتری تلاش می‌کرد و بالاخره از گودال خارج شد.  وقتی از گودال بیرون آمد، بقیه قورباغه‌ها از او پرسیدند: مگر تو حرف‌های ما را نشنیدی؟ معلوم شد که قورباغه ناشنواست؛ در واقع او تمام این مدت فکر می‌کرده است که دیگران او را تشویق می‌کنند !
    یا با تلاش پرواز کن یا همچون کرم بخز !
    مردی یکپیله پروانه پیدا کرد و آن را با خود به خانه برد. یک روز سوراخ کوچکی در آنپیله ظاهر گشت. مرد که این صحنه را دید به تماشای منظره نشست. ساعت‌ها طول کشیدتا آن پروانه توانست با کوشش و تقلای فراوان، قسمتی از بدن خود را از آن سوراخکوچک بیرون بکشد.پس از مدتی به نظر رسید که آن پروانه هیچ حرکتی نمی‌کند و دیگر نمی‌تواند خود را بیرون بکشد؛ بنابراین، مرد تصمیم گرفت که به پروانه کمک کند.
    او یک قیچی برداشت و با دقت بسیار، کمی آن سوراخ رابزرگتر کرد. بعد از این کار، پروانه براحتی بیرون آمد؛ اما چیزهایی عجیب به نظر می‌رسید: بدن پروانه ورم کردهبود و بال‌هایش چروکیده بود. مرد همچنان منتظر ماند. او انتظار داشت که بال‌های پروانه بزرگ و پهن شود تا بتواند این بدن چاق را در پرواز تحمل کند؛ اما چنین اتفاقی نیفتاد. در حقیقت، پروانه ما باقی عمر خود را به خزیدن به اطرافبا بال‌های چروکیده و تن ورم کرده گذراند و هرگز نتوانست پرواز کند.
    آنچه این مرد با شتاب و مهربانی خود انجام داد، سبب ایناتفاق بود. سوراخ کوچکی که در پیله وجود داشت حکمت خداوند متعال بود.پروانه باید این تقلا را انجام می‌داد تا مایع موجود در بدن او وارد بال‌هایششود تا بال‌هایش شکل لازم را برای پرواز بگیرند.

    این نکته مهم و کلیدی را همواره به خاطر داشته باشیم که بعضی از مواقع، تلاش و کوشش و تحمل مقداری سختی، همان چیزی است که ما در زندگیبه آن نیاز داریم. اگر خداوند این قدرت را به ما می‌داد که بدون هیچ مانعی به اهداف خود برسیم، آن‌گاه چنین قدرتی که اکنون داریم، نداشتیم.

    ادامه...
  • شرط موفقیت: یک درصد نبوغ، ۹۹ درصد عرق ریختن(بخش ۱ از ۳)

    سخت است؛ حداقل برای بیشتر دانش آموزان سخت است که یک سال از تفریحات خود بزنند، مدیریت زمانی سفت و سختی داشته باشند، علاوه بردرس‌های سال چهارم، درس‌های سال‌های گذشته را نیز دوره کنند و خود را برای یک آزمون تستی جامع که تمام دروس مهم را در بر می‌گیرد، آماده سازند؛ اما باید پذیرفت که انسان در مواجهه با سختی‌ها آبدیده و آماده پذیرش مسؤولیت‌های مهم می‌شود.
    به جرات می‌توان گفت که تمام دانشمندان، هنرمندان و ورزشکاران، با عبور از گذرگاه سختی‌ها و ناملایمت‌ها و تحمل مشکلات و سختی های فراوان، توانسته‌اند به موفقیت برسند. به قول توماس ادیسون، بزرگترین مخترع  جهان، «موفقیت، یک درصد نبوغ و  ۹۹ درصد عرق ریختن است.»
    در این سلسله از مقالات، چند داستان از تلاشی پیگیر و نترسیدن از شکست برای رسیدن به پیروزی را می‌خوانید. باشد که شما نیز در راه رسیدن به مقصود،با توکل به قدرت لایزال الهی به جنگ ناملایمات بروید و از سختی‌ها نهراسید و در نهایت با تلاش و زحمت روزافزون،پیروز و سربلند باشید.
    وقتی نقطه ضعف، عامل موفقیت می‌شود!  
    کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شدپدر کودک اصرار داشت که استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد !
     استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد، می‌تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه‌ها ببیند ! در طول شش ماه، استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه، حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.
    بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد، مسابقات محلی در شهر برگزار می‌شود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات روی آن تک فن کار کرد. سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن، همه حریفان خود را شکست دهد.
    سه ماه بعد، کودک توانست در مسابقات بین باشگاه‌ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه باز گشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی‌اش را پرسید.
    استاد گفت: دلیل پیروزی تو سه چیز بود: اول اینکه  به همان یک فن بخوبی مسلط بودی. دوم اینکه تنها امیدت همان یک فن بود، و سومین دلیل پیروزی تو این است که تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف است که تو چنین دستی نداری !
    ادامه...