آیا تا کنون با فردی که دچار بیماری «دمانس» ( زوال عقل یا آلزایمر) شده است، روبرو شدهاید؟ این بیماری، فرد را دچار فراموشی میکند و موجب میشود که اکثر اتفاقات، به ویژه اتفاقاتی که به تازگی رخ داده است، در خاطرش نماند. به نظر شما آیا اطرافیان چنین بیماری، لازم است تلاش کنند تا بیمارشان اوقات خوشی داشته باشد یا به خاطر اینکه وی اتفاقات را فراموش میکند، باید او را به حال خود رها کنند و برای انجام چنین کاری به خود زحمت ندهند؟
احتمالاً جواب اکثر خوانندگان بدینگونه است که وظیفۀ انسانی و اخلاقی اطرافیان بیمار این است که برای شادی و آرامش وی تلاش کنند و به این نکته توجهی نداشته باشند که او ساعتی بعد آن را فراموش خواهد کرد. جالب اینجاست که با وجود آنکه دربارۀ بیماران آلزایمری معتقدیم باید برای لحظات و زمان حال آنها اهمیت قایل بود، خودمان بسیاری از اوقات زمان حالمان را از خاطر میبریم و آن را فدای خاطرات گذشته یا آرزوهای آیندهمان میکنیم .
برای مثال، اگر در یک سفر هیجان انگیز و جالب باشیم، وقتمان را صرف عکاسی یا فیلمبرداری میکنیم که بعداً آن را ببینیم و به یاد خاطرات خوشمان بیفتیم، و حتی گاهی آن قدر غرق عکاسی یا فیلمبرداری میشویم که لذت بردن از شرایط موجود را فراموش میکنیم و تصور میکنیم که اگر لحظات موجود را ثبت نکنیم و بعداً به خاطر نیاوریم، فایدهای نخواهد داشت.
در کلاس درس و مدرسه هم به همینگونه عمل میکنیم، و اگر از درسی یا معلمی خاطرۀ خوشی نداشته باشیم، به آن درس بیتوجهی میکنیم و نه سر کلاس به درس گوش میکنیم و نه در خانه آن را مطالعه میکنیم و آن درس را بیفایده و خسته کننده مینامیم؛ از سوی دیگر، درسها و مطالب درسی را با توجه به نقششان در آزمون سراسری میخوانیم؛ بدین صورت که اگر درسی در کنکور ضریب بالایی داشت، برای آن وقت میگذاریم؛ در غیر این صورت، یا آن را مطالعه نمیکنیم یا اینکه به صورت سرسری میخوانیم.
این همه باعث میشود که لذتی از درس خواندن نبریم، و کاری هم که با لذت همراه نباشد، در خاطر نخواهد ماند و کارایی نخواهد داشت، و ما در نهایت، در یک دور و تسلسل معیوب گرفتار میشویم.اگر ما به جای نبش قبر کردن خاطرات گذشته یا نگرانی برای آیندهای که نیامده است، از لحظه لحظۀ زمان حالمان لذت ببریم و قدر آن را بدانیم، از از انرژیها، استعدادها و امکانات خود بهترین استفاده را خواهیم برد.
اما چگونه میتوان در زمان حال زندگی کرد و از چاه گذشته و گرداب آینده در امان ماند؟ راهکارهایی که در اینجا ارایه میشود، میتواند یاور شما در این زمینه باشد؛ البته ذکر این نکته لازم است که عنوان کنیم: مهمترین مساله، خواست درونی شما و ایمان داشتن به زندگی در زمان حال است.
تنفس صحیح
متاسفانه ما به طور عادی تنفس کامل و عمیق نداریم و هر چه بیشتر تحت فشار قرار میگیریم، کمتر نفس میکشیم! برای رسیدن به یک تنفس عمیق، لازم است که به تنفستان توجه کنید؛ به خصوص در موقعیتهایی که بیشتر از همیشه به آن نیاز دارید؛ برای مثال، پیش از وارد شدن به یک موقعیتِ اضطرابآور، مکث کنید و حداقل سه نفس عمیق بکشید.
لبخند بزنید
حتماً شما هم متوجه اخم بزرگی میشوید که گاه تنها در اثر یک فکر، روی صورتتان نقش میبندد. فکرها قدرت فوقالعادهای دارند، اما این افکار معرّف کسی که هستید نیستند؛ پس نباید اجازه بدهید که چنین افکاری حال و خُلق و خویتان را در کسری از ثانیه تغییر بدهد. افکارتان را، هر چه که باشند، بپذیرید و بعد لبخند بزنید. شما نمیدانید که انجام این کار، چطور روزتان را تغییر میدهد.
با تمام توان خود روی یک چیز تمرکز کنید
به چیزی در طبیعت دقت کنید. این چیز میتواند یک درخت، یک گل یا یک موجود طبیعی زنده باشد. با تمام توان خود به آن خیره شوید و تمام جزییات کوچک آن را مشاهده کنید. اگر خواستید روی یک درخت تمرکز کنید، تماشا کنید که چگونه هر برگ به صورت جداگانه حرکت میکند. در خطوط و بافت برگها خیره شوید و ببینید که چه تعداد رنگهای مختلف سبز در کنار هم دیده میشود. به رقص شاخهها در باد نگاه کنید و به صدای زمزمه باد در میان برگها نیز گوش فرادهید.
هنگامی که شما فقط روی چنین چیزی تمرکز میکنید، صددرصد در زمان حال هستید؛ در حالی که اصلاً خودتان متوجه نشدهاید. این تمرین به شما کمک میکند که بتوانید روی کارهای روزمرهای که انجام میدهید تمرکز کنید. تمرکز کردن به ما یاد میدهد که چگونه در زمان حال زندگی کنیم.
عشق را در اطراف پراکنده کنید
هر روز کار خوبی را برای کسی انجام بدهید. به غریبهها لبخند بزنید. درِ ورودی را برای کسی باز نگه دارید. کسی را به نوشیدن یک لیوان چای مهمان کنید. به نیازمندان کمک کنید. به عزیزانتان تلفن کنید. جای خود را در مترو یا اتوبوس به دیگران تعارف کنید. از کسی تعریف کنید. به اطرافیانتان بگویید که قدردان آنها هستید. توجه داشته باشید که یک عاشق، اهل معامله نیست؛ پس نباید فقط به آنان که دوست دارید یا به شما خوبی میکنند، عشق بورزید؛ بلکه لازم است که به غریبهها یا حتی افرادی که از آنها دلخوشی ندارید، محبت کنید تا شاهد معجزۀ عشق باشید.
سخن آخر
مغز ما به طور خودکار، با هر سه لایۀ زمان گذشته، حال و آینده مواجه میشود. مساله این است که ما روی کدام بخش بیشتر تمرکز میکنیم. ما نمیگوییم که برای آیندۀ خویش برنامه ریزی نکنید، اما به محض تدوین برنامۀ آیندۀ خویش، به زمان حال نیز توجه کنید و به جای نگرانی نسبت به آینده، حداکثر بهره را از تجربههای اکنونتان ببرید و مطمین باشید که آینده نیز از آنِ شما خواهد بود.