این روزها داوطلبان آزمون سراسری ۹۸ احساسات متفاوتی را تجربه میکنند. عدهای شادمان از نتایج نهایی این آزمون هستند و در رشته و دانشگاه مورد علاقۀ خود پذیرفته شدهاند، عدهای در رشتهای پذیرفته شدهاند که ایدهآلشان نبوده است، و عدهای نیز از ادامۀ راه، بازمانده و در هیچ یک از انتخابهای خود نتوانستهاند که پذیرفته شوند. چه آنان که به رشتۀ دانشگاهی مورد علاقۀ خویش راه یافته و چه آنان که نتوانستهاند در رشتهای که دوست داشتهاند، پذیرفته شوند باید بدانند که این، ابتدای راه است و نباید همه چیز را تمام شده فرض کنند.
شما تنها باهوش دانشگاه نیستید!
چند سال پیش، در همایش معرفی رشتههای یکی از دانشگاههای مطرح کشور، یکی از حاضران پرسید: «اگر دانشجویی سطح علمی بالاتری نسبت به سایر دانشجویان داشته باشد، آیا میتواند واحدهای دانشگاه را سریعتر پاس کند؟ اصلاً دانشگاه چه امکاناتی برای دانشجویان باهوش و نابغه دارد؟»
آن روز، رییس دانشکدۀ مهندسی برق دانشگاه گفت: «شما وارد دانشگاه بشوید و سطح دروس و سایر دانشجویان را ببینید؛ آن وقت اگر برتر از سایرین بودید، در این باره با هم صحبت خواهیم کرد!»
این حس خودبزرگ بینی و برتر بودن، گاه در برخی از رتبههای برتر آزمون سراسری مشاهده میشود؛ البته عمر این حس چندان طولانی نیست و اکثر مواقع در همان ترم اول از بین میرود، اما باعث میشود تا برخی از دانشجویان در همان ترم اول، احساسات متناقضی را تجربه کنند. جوانی که تا پیش از ورود به دانشگاه، تصور میکند که نبوغی قابل توجه دارد و از سایر همکلاسیهای خود، یک سر و گردن بالاتر است، در دانشگاه، وقتی با دانشجویانی باسوادتر و باهوشتر از خود روبرو میشود، ناگهان از قلۀ رؤیایی خود به زیر میافتد و گاه نگران و مضطرب میشود؛ از همین رو، داوطلبان دارنده رتبههای برتر باید دقت داشته باشند که قرار است در کلاسی بنشینند که سایر دانشجویان نیز در سطح آنها هستند، و اگر در مدرسۀ خود از لحاظ علمی بهترین دانشآموز کلاس بودهاند، در دانشگاه کنار دانشجویانی مینشینند که آنها نیز در مدرسه جزو بهترینها بودهاند و سطح علمی بالایی دارند.
این رشته، انتخاب اصلی من نبود
بارها گفتهایم و همچنان معتقدیم که نباید به امید پذیرش در دانشگاه، هر رشتهای را انتخاب کرد. اگر شما به رشتهای علاقهمند نیستید یا میدانید که توانمندی لازم را برای مطالعه و موفقیت در رشتهای ندارید، نباید آن رشته را انتخاب کنید؛ اما اگر شما در رشتهای پذیرفته شدهاند که ایدهآل شما نیست، نگران نباشید؛ زیرا بسیاری از ما، ایدهآلهایمان، نه بر اساس شناخت، بلکه بر پایۀ هنجارها یا سلیقۀ خانواده یا جامعه است؛ در نتیجه، وقتی وارد دانشگاه میشوید و از نزدیک با واحدهای درسی و محیط دانشگاه یا دانشکده آشنا میشوید، این امکان زیاد است که حتی از رشتۀ تحصیلی خود رضایت کامل پیدا کنید و از اینکه در این رشته پذیرفته شدهاید، خشنود نیز باشید.
از سوی دیگر، شما میتوانید در مقاطع بالاتر، رشتۀ تحصیلی خود را تغییر دهید؛ به عبارت دیگر، راه برای ورود به رشتهای که ایدهآل شما بوده است، بسته نیست؛ پس به جای اینکه از روز اول با دلمردگی و انرژی منفی وارد دانشگاه شوید، به دنبال نکتههای مثبت و جاذبههای رشته و دانشگاه محل تحصیل خود باشید.
قبول نشدن در کنکور، پایان راه نیست
اینکه قبول نشدن در کنکور را خیلی بزرگ کنیم و از آن شکستی غیرقابل جبران بسازیم، اشتباه است. افرادی بودهاند که در بهترین دانشگاهها درس خواندهاند، اما در ادامه مسیر دانش اندوزی، به خاطر نداشتن برنامه و متوقف کردن تلاش تحصیلیشان، نتوانستهاند به موفقیت چشمگیری در بازار کار دست پیدا کنند؛ از سوی دیگر، بسیاری از هنرمندان موفق و عالمان حوزههای دیگر را میتوانیم مثال بزنیم که بدون تحصیلات دانشگاهی نیز توانستهاند در حوزه کاری خود موفق باشند.
هر داوطلبی باید بپذیرد که در آزمون سراسری، احتمال شکست یا موفقیت وجود دارد، و اگر داوطلبی در کنکور نتوانست در رشته مورد نظر خود پذیرفته شود یا اصلاً در هیچ یک از انتخابهای خود پذیرفته نشد، نباید به مقایسه خود با دیگران بپردازد یا قبول نشدن در کنکور را نشانی از ناتوانی خود بداند. والدین نیز نباید زندگی فرزندانشان را به نتیجه کنکور گره بزنند؛ زیرا نسل آیندهساز این کشور، در کنار تحصیلات دانشگاهی، به آموزشهای دیگری نیز نیاز دارد؛ آموزشهایی که باید منجر به ارتقاء هوش هیجانی آنها شود؛ یعنی باید توانایی انگیزه دادن به خود و (در شرایط دشوار و سرخوردگی) پشتکار لازم را داشته باشند و بتوانند خواستهها، هیجانها و استرس خود را کنترل کنند و با تفکیک و تشخیص درست احساسات خود، بتوانند با دیگران همدلی و همفکری داشته باشند.
یک داوطلب، به عنوان نسل آیندهساز جامعه، باید بپذیرد که قرار نیست در زندگی خود فقط به خوشیها تکیه کند و انتظار داشته باشد که همه چیز مطابق میلش پیش برود، و اگر امروز در رشتۀ مورد علاقهاش پذیرفته نشد، این به معنای پایان همه چیز و باختن در زندگی نیست، بلکه به این معناست که در این برهه از زمان، به بخشی از اهداف یا آرزوهایش دست نیافتهاست؛ پس، به جای آنکه بگوید «من کم آوردهام» و خود را در امواج ناامیدی غرق کند، لازم است که راههای غلبه بر ناامیدی را فرا بگیرد و خود را از بن بست یاس، نجات دهد.